معصومه ماهپیکر – مخاطب امروزی بهدلیل استفاده از فضای مجازی تغییر ذائقه داده است و تمایل کمتری به تماشای برنامههای تلویزیونی دارد، سازمان تبلیغات اسلامی در ماه محرم همه تلاش خود را معطوف به تهیه و تولید برنامههای تلویزیونی کرد که در قالبهای متفاوت ضمن ایجاد جذابیت برای مخاطبان، محتوای مناسبی را ارائه کند و مخاطبان را در روزهایی که به نام نامی سیدالشهدا (ع) است، پای جعبه جادویی بنشاند. «نسل حسینی» یکی از ویژهبرنامههای بود که با ایدههایی نو و اجرای خوب «راحله امینیان» توانست مخاطبان بسیاری را جذب کند. سراغ «راحله امینیان» مجری این برنامه رفتیم تا از محرم و حال و هوای برنامه و نقاط قوت و خاطرات ده روز اجرای محرمی برایمان بگوید.
بهنظر شما تهیه برنامهای مانند «نسل حسینی» در محرم امسال چقدر ضروری بوده است؟
همانطور که میدانید در دوران شیوع بیماری کرونا قرار داریم و همه مردم از پیر و جوان و مذهبی و غیرمذهبی دوست دارند در مراسم عزاداری امام حسین (ع) بهویژه در دهه اول محرم شرکت کنند، اما امسال خیلیها بهدلیل شرایط خاص کرونا، ابتلا به بیماری و داشتن بیماریهای زمینهای نمیتوانستد به هیئت بروند. سازمان تبلیغات اسلامی با مشارکت تهیهکننده، برنامهای با آیتمهایی جذاب برای آن دسته از افرادی ساخت که قادر به حضور در مراسم عزاداری نبودهاند و میخواستند از قاب تلویزیون دلهایشان را به غم سالار شهیدان گره بزنند.
مخاطبان شما در این برنامه چه گروههایی بودند؟
این برنامه مخاطبان بسیاری داشت و از بازخوردهای برنامه متوجه میشدیم کـه نسل حسینی بـــه دل نوجوانها و جوانها هم نشسته و بسیاری از آنهـا بیننـده برنامـه هستند؛ نوجوانهایی که در این دو سال به دلیل شرایط خاص کرونا نتوانسته بودند ارتباط عمیقی با عزاداری برای امام حسین (ع) برقرار کنند. برای تربیت ایرانی، اسلامی، عاشورایی و حسینی بچهها سعی کردیم در برنامه داستانهایی از اینکه چطور حسینی بار آمدهایم و چگونه فرزندانمان را حسینی تربیت کنیم، بازگو کنیم. معتقدم قبل از پخش اینگونه برنامهها باید به این نکته توجه کرد که اگرچه فرزندان ما در هیئتها شرکت میکنند، بینش و تفکرشان از امام حسین (ع) چیست؟ ما باید ابتدا امام حسین (ع) را به بچهها معرفی کنیم.
یکی از جذابترین بخشهای برنامه نسل حسینی کمپین نذر پرچم بود. درباره این نذر برایمان بگویید.
از گذشته سنتی وجود داشته است که با شروع ماه محرم بر سر در خانهها پرچم عزا میزنند. امسال سازمان تبلیغات اسلامی با هدف تنظیم شعائر تصمیم به احیای این سنت گرفت و کمپین «نذر حسینی» و «هر خانه یک حسینیه» خروجی این هدف بود. در برنامه فرصتی فراهم شد تا خانوادهها بتوانند پرچم رایگان از برنامه دریافت کنند. این موضوع با استقبال زیادی روبهرو شد و تعداد پرچمهای تهیهشده پاسخگوی درخواستها نبود؛ پس در برنامه پیشنهاد دادیم کسانی که نذر دارند، میتوانند وجوهات خود را برای تهیه پرچم به یک شماره حساب واریز کنند تا ما با همراهی سازمان تبلیغات اسلامی پرچم تهیه کنیم و رایگان در اختیار متقاضیان قرار دهیم.
چه شد که تصمیم گرفتید بهعنوان مجری در این برنامه حضور پیدا کنید؟
عوامل تیم تهیهکننده برنامه با من تماس گرفتند و گفتند دوست داریم مجری برنامه نسل حسینی ما مادری باشد که نسل حسینی را پرورش میدهد. من مجری برنامههای خانواده و اجتماعی بودم، نه معارفی، اما با اشتیاق اجرای این برنامه را پذیرفتم.
آنطور که پیدا بود، بیشتر مخاطبان شما را نوجوانان تشکیل میدادند، دلیل آن چه بود؟
برنامه نسل حسینی برنامه متفاوتی بود. اگرچه این برنامه در ساعاتی که هیئتها برگزار بود، پخش میشد، مخاطب خاص خود، بهویژه جوانان و نوجوانان را داشت. به اعتقاد من برای جذب نوجوانان و جوانان فقط هزینهکردن کافی نیست، برنامه باید با خواست نوجوان همراه باشد و با خلاقیت این قشر را با خود همراه کند. وقتی ایده نو باشد، نوجوانان هم جذب میشود.
نقطه قوت برنامه نسل حسینی در چه بود؟
مهمترین ویژگی این برنامه در دکور متفاوتش بود. صحن و سرای حرم حضرت ابوالفضل (ع) بهصورت الایدی ساخته شده بود؛ بهگونهای که گویی در صحن واقعی حرم حضرت عباس (ع) هستیم. فضای دکور برنامه بهتنهایی مخاطب را جذب میکرد. البته عوامل جوان برنامه مانند تهیهکننده، نویسنده و طراح دکور؛ همه جوانان زیر ۳۰ سال بودند که عاشقانه برای تهیه این برنامه تلاش کردند. برای حسینیشدن جوانان و نوجوانان باید از افرادی کمک گرفت که در این زمینه دانش و تخصص دارند. در حوزه نوجوانان درباره موضوعات معارفی کمتر کار شده است؛ از اینرو بهتر است به جوانان اعتماد کنیم و کار را به خودشان بسپاریم؛ زیرا این باعث میشود تا جوانان به این مسیر جذب شوند. برنامه نسل حسینی مصداقی از این ادعا بود.
ماندگارترین خاطره شما از برنامه چیست؟
تمام لحظههای حضورم در برنامه خاطره است، اما ویژهبرنامه شام غریبان و شب دهم برنامه دیگری بود. تیتراژ برنامه را حذف کردیم و برنامه را با تلاوت قرآن شروع کردیم. دکور آن شب برنامه هم شام غریبانهای بود و شمع روشن کرده بودیم. در طول اجرای برنامه من در هر روز متن و داستانی از شخصیتهای مقتل که آن روز به نام یکی از آنها بود، تعریف میکردم. آن شب متن درباره غروب عاشورا و حضرت زینب (س) بود و با همه تلاشی که داشتم، نتوانستم اشکهایم را در طول اجرا نگه دارم.
از امام حسین (ع) برای تربیت دخترم کمک میگیرم
عشق و ارادت به امام حسین (ع) از کودکی در دل همه ما ریشه زده و رشد کرده است. «راحله امینیان» میگوید: «در خانوادهای مذهبی به دنیا آمدم. اگرچه خانوادهام بهروز و روشنفکر هستند، دین و مذهب خط قرمزشان است. با مراسم عزاداری امام حسین (ع) از همان کودکی آشنا شدم. اول محرم که میشد، شرایط متفاوتی در خانه ما حاکم میشد. همه سیاهپوش میشدند و در مراسم عزاداری امام حسین(ع) شرکت میکردند. برادرانم و پدرم بهشدت اهل هیئترفتن بودند. من میدیدم که نذریهای امامحسین(ع) در خانهمان پخته میشد و با این جمله که امام حسین (ع) ثروت و سرمایه ماست بزرگ شدم. شناخت من از امام حسین (ع) به همان سالها بازمیگردد و من همیشه از امام حسین (ع) خواستهام که عطش ارادتش را در من شعلهورتر کند. سعی میکنم دخترم باران را هم عاشق اهلبیت (ع) و امام حسین (ع) تربیت کنم».
قبل و بعد از ۳۰ سالگی
مجری برنامه نسل حسینی شناخت و ارادتش به امام حسین (ع) را در دو مرحله میداند؛ مرحله قبل و مرحله بعد از ۳۰ سالگی. او میگوید: «مرحلهای از شناخت و ارادت من به امام حسین(ع) به همان دوران کودکی و نوجوانی و قبل از ۳۰ سالگی بازمیگردد و مرحله دوم بعد از ۳۰ سالگی. در ۳۰ سالگی من دوستانی داشتم که از نظر عقاید نقطه مقابل من بودند، اما هرکدام با اعتقاداتی که داشتیم با یکدیگر دوست بودیم و رفتوآمد داشتیم. دخترانمان تقریباً همسن بودند و من همیشه نگران بودم که طرز تفکر و عقاید آنها روی دخترم باران تأثیر بگذارد. سالها پیش کسانی که پیادهروی کربلا میرفتند، باید برای برقراری ارتباط با خانوادههایشان سیمکارت عراقی میگرفتند و خیلی سخت میتوانستند ارتباط بگیرند. به یاد دارم یک سال که همسرم به پیادهروی اربعین رفته بود، من و دخترم باران منزل یکی از این دوستانم شام دعوت بودیم. آن شب تلویزیون برنامهای درباره واقعه کربلا پخش میکرد. همسران دوستانم شروع به بحث و نقد ماجرا کردند؛ چون این موضوع خط قرمز من بود با آنها وارد بحث شدم. همان لحظه پیامک یکی از دوستانم که با همسرش کربلا بود به دستم رسید با این مضمون که «راحله چه کردهای که با همسرم در حرم امام حسین (ع) هر طرف سر میچرخانیم تو را میبینیم». این پیامک در شرایطی که ارتباط از عراق در آن سالها سخت بود، نشانهای برای من بود که امام حسین (ع) میخواست من متوجه شوم هر قدمی که برای آن حضرت برمیدارم، ایشان به من توجه دارد. همانجا تصمیم گرفتم راهم را از دوستانم جدا کنم؛ چون دیروقت هم بود، خداحافظی کردم و به خانه برگشتم و بعدها خیلی محترمانه به آنها گفتم که چون عقاید ما با یکدیگر فرق میکند، باید راهمان را جدا کنیم و آنها هم پذیرفتند».
ثبت دیدگاه